کد مطلب:188747 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

ترسیم چهره ی پلید جباران و افشاگری علیه آنان
یكی از روش های مبارزه ی با جباریت و نفی حاكمان جائر، ترسیم چهره ی خشن و غیر منطقی جباران گذشته است.

پرده برداشتن از پلیدی های حاكمان غیر الهی، و نقل سرگذشت آنان برای توده ها و انگشت نهادن بر نقطه های منفی ایشان، از یك سو سبب می شود تا مورخان غرض ورز و وابسته ی به دربارها و متعصبان، قادر به تحریف تاریخ و زیبا نمودن زشتی ها نباشند، و از سوی دیگر، نقدی غیر مستقیم بر حاكمانی است كه مستبدانه حكم می رانند و خلق را بندگان خویش می پندارند!

در این راستا، امام باقر (ع) به نقل گوشه ای از زندگی سراسر تاریك یزید پرداخته، می فرماید:

یزید بن معاویه وارد مدینه شد [1] و تصمیم داشت از آن جا به سوی مكه برای انجام حج برود!

در مدینه، دستور داد تا شخصی از قریش را احضار كردند.

آن مرد را آوردند و در برار یزید نگه داشتند.

یزید به او گفت: آیا اقرار می كنی كه تو بنده و غلام من هستی، اگر بخواهم تو را می فروشم و اگر بخواهم به غلامی می گیرم!

مرد گفت: به خدا سوگند! ای یزید! تو نه از نظر حسب و موقعیت قومی بر من كه از قریش هستم برتری داری، نه پدرت در دوران جاهلیت و عصر اسلام بر پدر من برتری داشته است، و نه تو خودت در دین از من با فضیلت تری و نه از من بهتر! پس به چه دلیل من برای تو اقرار كنم و كوچكی نمایم!

یزید گفت: اگر اقرار نكنی، به خدا سوگند، تو را خواهم كشت!

مرد پاسخ داد: كشته شدن من به دست تو، بزرگتر از كشته شدن



[ صفحه 144]



حسین بن علی (ع) فرزند پیامبر (ص) نخواهد بود (یعنی كسی كه چنان جنایت هولناكی را مرتكب شده، كشتن دیگران برایش دشوار نیست).

یزید با شنیدن این سخنان دستور كشتن او را صادر كرد و وی را كشتند! [2] .

امام باقر (ع) با نقل این واقعه، چند هدف را دنبال می كند:

الف: زنده نگاه داشتن واقعه ی كربلا و شهادت حسین بن علی (ع).

ب: نشان دادن خصلت درندگی حاكمانی كه در مقابل ائمه ایستاده و حق آنان را غصب كرده و بر مردم حكم می رانند!

ج: نمایاندن روحیه ی استكباری و تفرعن حاكمانی چون یزید و بی محتوا بودن تظاهر ایشان به حج و سایر امور دین.

د: هشدار دادن به مردم نسبت به مصون نبودن از ظلم حاكمان غیر الهی؛ زیرا كسانی كه خون فرزندان پیامبر (ص) و چهره های زهد، علم و تقوا را بر زمین ریزند، از ریختن خون مردم عادی باكی نخواهند داشت.


[1] با توجه به نقل هاي تاريخي كه شخص يزيد در دوران حكومت خود به مدينه و مكه سفر نكرده است، احتمال مي رود كه راوي حديث در مقام نقل واقعه «حره» و لشكركشي يزيد به مدينه به جاي اين كه نام فرمانده ي سپاه يزيد را بياورد، خود وي را نام برده است و ثانيا رفتن لشكر يزيد به طرف مكه براي انجام مراسم حج نبوده بلكه به منظور سركوب كردن مخالفان بوده است.

[2] ان يزيد بن معاوية دخل المدينة و هو يريد الحج فبعث الي رجل من قريش، فأتاه فقال له يزيد: اتقر لي انك عبدلي، ان شئت بعتك و ان شئت استرقتك؟ فقال له الرجل: والله يا يزيد! ما انت بأكرم مني في قريش حسبا، و لا كان أبوك أفضل من أبي في الجاهلية و الاسلام، و ما أنت بأفضل مني في الدين و لا بخير مني. فكيف اقرلك بما سألت؟ فقال له يزيد: ان لم تقرلي والله قتلتك، فقال له الرجل: ليس قتلك اياي بأعظم من قتلك الحسين بن علي (ع) ابن رسول الله (ص) فامر به فقتل. روضه ي كافي، خ 313.